مرضیه دانیالی ::
جمعه 86/1/10 ساعت 1:21 صبح
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی
جهان و هر چه در آن است صورتند و تو جانی
بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد
تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی
تو پرده پیش گرفتی و ز اشتیاق جمالت
ز پرده ها به در افتاد رازهای نهانی
مرا مپرس که چونی، به هر صفت که تو خواهی
مرا مگو که چه نامی، به هر لقب که تو خواهی
من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم
تو می روی به سلامت سلام ما برسانی
(تقدیم به استاد عزیزم دکتر کوپال و به یاد آخرین جلسه ی کلاس غزلیات سعدی ترم گذشته)
تدبیر دوای درد ما کن()