سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محبّتت به چیزی، کور و کر می کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
مرضیه دانیالی - در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم...
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
خداوندا، تمام عشقم به خودت را بر من ببخشای

مرضیه دانیالی :: پنج شنبه 86/1/16 ساعت 4:10 صبح

 

پیامبر اکرم (ص):

صَلاتُکُم علیَّ، إجابةٌ لِدعائِکُم و ذَکاةٌ لِأعمالِکُم.

صلوات شما بر من، مایه ی اجابت دعا و پاکی اعمال شماست.

(الامالی للطوسی، ص 215)

  ***

  «خداوندا، تمام عشقم به خودت را بر من ببخشای»

 

حضرت رسول (ص) بعد از نماز خواندن همواره چنین دعا می کرد:

 «خدایا! تو را برای ایمان حقیقی که به من دادی دعا می کنم. به دلیل داشتن آمادگی برای رفتن به راه راست دعا می کنم. تو را برای اعتمادی که به من مرحمت کردی و کمک دائم تو سجده می کنم، تو را دعا می کنم که مرا از گناه هایم مبرا کنی، قلبی پاک و زبانی برای به کار بردن در راه راست به من عطا بفرمایی.

تو را دعا می کنم، زیرا به من نیکی کردن را توصیه کردی و از خطاها مرا بازمی داری. از تو نهان و آشکارمی خواهم که گناه هایم را ببخشایی.»

 (منبع: «محمد رسول الله» اثر خواندنی لئون تولستوی ترجمه ی عطا ابراهیمی راد ص 49)

 


تدبیر دوای درد ما کن()

...کلمات دام دارند

مرضیه دانیالی :: چهارشنبه 86/1/15 ساعت 12:8 صبح

امروز تازه ترین شعرٍ شاعر جوان آقای اصفهانی که به دکتر میر جلال الدین کزازی تقدیم شده بدستم رسید و بعد از خوندنش حیفم اومد فقط خودم از تصاویر عمیق و زیباش محظوظ بشم. امیدوارم شما هم لذت ببرید.(البته در آینده شعر های بیشتری از این دوست بزرگوارم خواهم آورد.)

کلمات دام دارند

گاهی گاو

گاهی گوسفند دارند

آنها را اصلاح نژادی اگر،

گله ای خوب

برای چرا، چگونه، چطور

                             می شوند.

کلمات اگر شدند،

ماااا

از پشت همین تلّ خاک

                           شاخ می شویم.

 

 

                                                         **سامان ح اصفهانی**


تدبیر دوای درد ما کن()

محبت بی شریک

مرضیه دانیالی :: سه شنبه 86/1/14 ساعت 12:39 صبح

همه چیزها شرکت بردارد، اما محبت شرکت برندارد.

 (شرح تعرف)


تدبیر دوای درد ما کن()

ریاضتِ منِ شب تا سحر نشسته چه دانی؟

مرضیه دانیالی :: جمعه 86/1/10 ساعت 1:21 صبح

 
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی

جهان و هر چه در آن است صورتند و تو جانی

بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد

تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی

تو پرده پیش گرفتی و ز اشتیاق جمالت

ز پرده ها به در افتاد رازهای نهانی

مرا مپرس که چونی، به هر صفت که تو خواهی

مرا مگو که چه نامی، به هر لقب که تو خواهی

من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم

تو می روی به سلامت سلام ما برسانی

(تقدیم به استاد عزیزم دکتر کوپال و به یاد آخرین جلسه ی کلاس غزلیات سعدی ترم گذشته)


تدبیر دوای درد ما کن()

.چاره ات در این است که جهتت را عوض کنی

مرضیه دانیالی :: چهارشنبه 86/1/8 ساعت 2:8 عصر

موش گفت: «افسوس! دنیا روز به روز تنگ تر می شود. سابق جهان چنان دنگال بود که ترسم گرفت. دویدم و دویدم تا دست آخر هنگامی که دیدم از هر نقطه ی افق دیوارهائی سر به آسمان می کشد، آسوده خاطر شدم. اما این دیوارهای بلند با چنان سرعتی به هم نزدیک می شود که من از هم اکنون خودم را در آخر خط می بینم و تله ئی که باید در آن افتم پیش چشمم است.»

«چاره ات در این است که جهتت را عوض کنی.» گربه در حالی که او را می درید چنین گفت.

«فرانتس کافکا»

 


تدبیر دوای درد ما کن()

!بگذار تا مقابل روی تو بگذریم

مرضیه دانیالی :: سه شنبه 86/1/7 ساعت 3:58 عصر

شوقست در جدایی و جورست در نظر

 هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم...


تدبیر دوای درد ما کن()

...حرفهایی هست

مرضیه دانیالی :: یکشنبه 86/1/5 ساعت 2:52 عصر

 

فدریکو گارسیا لورکا:

Sin

How nice it is

our sins arent obvious
since we had to
wash ourselves cleanly ever day
or perhaps to live under the rain
or our lies
dont chang our figures)shapes)
tought we didnt remember each other even for a moment
merciful god thanks
 

 

گناه

 

چه دلپذیراست
اینکه گناهانمان پیدا نیستند
وگرنه مجبور بودیم
هر روز خودمان را پاک بشوییم
شاید هم می بایست زیر باران زندگی می کردیم
و باز دلپذیرو نیکوست اینکه دروغهایمان
شکل مان را دگرگون نمی کنند
چون در اینصورت حتی یک لحظه همدیگر را به یاد نمی آوردیم
خدای رحیم ! تو را به خاطر این همه مهربانی ات سپاس

 ****

" چیزهایی هست که نمی توان بر زبان آورد چرا که واژه ای برای بیان آنها وجود ندارد. اگر هم وجود داشته باشد کسی معنای آن را درک نمی کند .اگر من از تو نان و آب بخواهم تو درخواست مرا درک می کنی ... اما هرگز این دست های تیره ای را که قلب مرا در تنهائی، گاه می سوزاند و گاه منجمد می کند درک نخواهی کرد..."


تدبیر دوای درد ما کن()

!من تازه اومدم اینجا، منو دریابید

مرضیه دانیالی :: شنبه 86/1/4 ساعت 5:43 عصر

نمی دونم چرا، اما یه دفه هوس کردم کاسه کوزمو جمع کنم پاشم بیام اینجا. نه اینکه جای قبلی دلمو زده باشه ها، نه، اما خوب من اینجوریم دیگه کاریش نمیشه کرد!!! از بچگیم همینطوری بودم، یه جا بند نمیشدم. یادمه اونوقتا هر موقع با خانواده می رفتیم بیرون از بس این وَر اون وَر می پریدم و وَرجه وورجه می کردم بابام بهم می گفت: بچه مگه تو نمی تونی راه راستتو بری؟؟؟ بعد رو به مامانم می گفت این بچه بزرگ بشه چی میشه؟ خدا آخر عاقبتِ ما رو بخیر کنه... 
الآن که نگاه می کنم می بینم حق با بابام بود، من واقعاً نمی تونم یه مسیرو مستقیم و بی جهش و پرش طی کنم! البته امیدوارم تو همه ی مسائل اینجوری نباشم!!!!!!                       
بگذریم، یه آدرس عوض کردن این همه شرح و توضیح نداشت. خلاصه خواستم بگم ما اومدیم اینجا بنده نوازی می کنید اگه اینجا هم به ما سر بزنید.                        
 یا حق.  


تدبیر دوای درد ما کن()

<   <<   6   7   8      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

کار شب تار آخر شد
تأملی بر وجوه بلاغی در نثر آهنگین ابراهیم گلستان
[عناوین آرشیوشده]

درباره وبلاگ
مرضیه دانیالی - در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم...
مرضیه دانیالی
در کوی تو ره نبود ره ما کردیم/ در آینه بلا نگه ما کردیم/ عیش خوش خویشتن تبه ما کردیم/ کس را گنهی نیست گنه ما کردیم

مرضیه دانیالی - در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم...

بازدیدها
مجوع بازدیدها: 126014 بازدید

امروز: 31 بازدید

دیروز: 6 بازدید

پیش نوشته ها


سال 1390
سال 1389
سال 1388
سال1387
سال 1386

LOGO LISTS




در یاهو

یــــاهـو