سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس در آنچه فراگرفته نیک بیندیشد، دانشش را استوار کرده است و آنچه را نفهمیده بفهمد . [امام علی علیه السلام]
سال1387 - در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم...
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
گمان مبر که به پایان رسید کار مغان...

مرضیه دانیالی :: شنبه 87/12/24 ساعت 12:15 عصر

احمدرضا احمدی 4شنبه گذشته در مراسم بزرگداشتش که کانون پرورش فکری برگزار کرده بود، در مورد جایزه نوبل ادبیات کودکان(هانس کریستین اندرسون) حرف هایی زد که به اضافه چهره آرام و لحن شیرینش برای همیشه تو ذهنم می مونه:

«این روزها گفتند که به من جایزه کریستین اندرسون را می دهند، -یکی از حسن های پیری اینه که آدم نه تعجب می کنه و نه براش پیروزی و شکست ها مطرحه- من تا الآن اگر هم جایزه ای گرفتم در ایران و از دست هم وطن های خودم گرفتم و آرزو دارم اگر این جایزه رو به من دادند این سلامت نفسی که الآن دارم از بین نره چون آدم دچار نفرت و نخوت می شه.
با خودم این روزها می گم اگر جایزه اندرسون رو بردم افتخاریست برای کشورم این را بدون ریاکاری می گم. این جایزه می تونه به جوانانی که الآن در کار ادبیات کودکان هستند امید دهد که روزی هم نوبت آنها خواهد شد اگر هم جایزه را نبردم من دوباره همان زندگی خودم رو ادامه می دهم و به نسل بعد از خودم می گویم باید حوصله مدام داشته باشید، کار کنید کار کنید تا به خلاقیت برسید.
اگر جایزه را نبردم دوباره همان احمدرضا احمدی هستم که جدی ترین مسائل جهان رو به شوخی می گیرد و صبح زود از خواب برمی خیزم، ظرف ها رو می شویم سطل خاکروبه رو خالی می کنم پشت همان میز شیشه ای که هم میز نهار خوری ماست و هم میز تحریر می نشینم و برای کودکان شعر می نویسم، سی دی هایی که بابک احمدی برام ضبط کرده گوش می کنم و نوارهای جلیل شهناز و هوشنگ ظریف رو گوش می دم....»


تدبیر دوای درد ما کن()

So how can I say I love you

مرضیه دانیالی :: شنبه 87/12/10 ساعت 2:11 عصر


دیر یا زود

مانند یک دسته‌ی گل

باید که حسرتم را در بغل بگیرم و بروم

به خواستگاری‌ آن زن ِ خاکی

که نه  نخواهد گفت

آغوشش را باز خواهد کرد

و همه چیزم را خواهد گرفت

 

و من همه چیزم را به او خواهم بخشید

بی هیچ حسرتی

مگر این حسرت ابدی

که دهانم را می‌گیرد

 

دیگر چگونه بگویم که دوستت دارم
                                                                                                شهاب مقربین


تدبیر دوای درد ما کن()

علم بنده

مرضیه دانیالی :: جمعه 87/10/27 ساعت 8:31 عصر


حاتم الاصم گفت، رضی الله عنه: چهار علم اختیار کردم، از همه عالم برستم.

گفتند: کدام است آن؟

گفت: یکی آن که بدانستم خدای را -تعالی- بر من حقی است که جز من نتواند گزارد کسی آن را، به ادای آن مشغول گشتم.

دُیم آن که بدانستم مرا رزقی است مقسوم که به حرص من زیادت نشود، از طلب زیادتی برآسودم.

سیم آن که بدانستم که مرا طالبی است -یعنی مرگ- که از وی نتوانم گریخت، او را بساختم.

چهارم آن که بدانستم که مرا خدای است -جل جلاله- مطلع بر من، از وی شرم داشتم و ناکردنی را دست بداشتم؛ که چون بنده عالم بود که خداوند -تعالی- بدو ناظر است چیزی نکند که به قیامت شرم دارد.

 

«کشف المحجوب/ علی بن عثمان هجویری»


تدبیر دوای درد ما کن()

چای در غروب جمعه روی میز سرد می شود

مرضیه دانیالی :: جمعه 87/9/29 ساعت 1:5 صبح

   
    کسی باور نمی کند لبخندش می توانست
    پلی باشد که جمعه را به همه روزهای هفته
    پیوند بزند
    از این جمعه به آن شنبه
    همه هفته از شنبه تا جمعه
    از بوته اطلسی
    از چشمان تو
    لبریز می شوم
    زمین جمعه چون همیشه نمناک و تابناک است... 
                                                                  
                                                             احمدرضا احمدی


تدبیر دوای درد ما کن()

غریبه ای به نام من

مرضیه دانیالی :: چهارشنبه 87/8/29 ساعت 7:27 عصر


چقدر خوب

          که درهای مترو از شیشه

                             و تونل از تاریکیست

                                              وگرنه دلم برای خودم تنگ می شد....


تدبیر دوای درد ما کن()

نتوانم...

مرضیه دانیالی :: جمعه 87/8/24 ساعت 6:19 عصر


من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم

خیام


تدبیر دوای درد ما کن()

زندگی را نیست با تأویل کار

مرضیه دانیالی :: شنبه 87/8/11 ساعت 10:56 عصر


زیباترین نقش ها چیزی جز چند گره ی کنار هم قرار گرفته نیستند، فقط باید بدونی کجا چه کنی! درست مثل زندگی. همین لحظه ای که درش هستیم یک گره از بافتِ زندگیه که اگه حالا نه، کمی بعد جلوه می کنه. با این تفاوت که می شه بافت رو شکافت و از نو سرانداخت اما زندگیرو هرگز!

 


تدبیر دوای درد ما کن()

الهی لا تأدبنی بعقوبتک

مرضیه دانیالی :: جمعه 87/7/5 ساعت 3:7 عصر

أدعوکَ یا ربِّ راهباً راغباً راجیاً خائفاً إذا رأیتُ مولایَ ذنوبی فَزِعتُ و إذا رأیتُ کرمکَ طمِعتُ فإن عَفَوتَ فخیرُ راحمٍ و إن عذَّبتَ فغیرُ ظالمٍ...

تو را می خوانم ای پروردگار من در حالیکه ترسان و مشتاق و امیدوار و هراسانم، مولای من هرگاه گناهانم را بنگرم در هراسم و چون کرمت را نظاره کنم طمع ورزم، پس اگر بگذری بهترین مهربانی و اگر عذابم کنی ستم نکرده ای...

 

«فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی»


تدبیر دوای درد ما کن()

یک صعود باورنکردنی

مرضیه دانیالی :: جمعه 87/6/22 ساعت 12:47 صبح


می گویند: حسرت هیچ چیز را نباید خورد و نمی دانند چه حسرتی دارد صعودی که دلت می خواسته آخرین حلقه کند روی کاهلش باشی اما به هر حال باشی و نتوانسته ای...

تدبیر دوای درد ما کن()

هیچ مگو

مرضیه دانیالی :: یکشنبه 87/4/16 ساعت 12:31 عصر


خموشی پیشه کن در مکتب عشق

 که درس عاشقی بی قیل و قال است


تدبیر دوای درد ما کن()

   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

کار شب تار آخر شد
تأملی بر وجوه بلاغی در نثر آهنگین ابراهیم گلستان
[عناوین آرشیوشده]

درباره وبلاگ
سال1387 - در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم...
مرضیه دانیالی
در کوی تو ره نبود ره ما کردیم/ در آینه بلا نگه ما کردیم/ عیش خوش خویشتن تبه ما کردیم/ کس را گنهی نیست گنه ما کردیم

سال1387 - در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم...

بازدیدها
مجوع بازدیدها: 124189 بازدید

امروز: 3 بازدید

دیروز: 3 بازدید

پیش نوشته ها


سال 1390
سال 1389
سال 1388
سال1387
سال 1386

LOGO LISTS




در یاهو

یــــاهـو