سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که راز خود را نهان داشت ، اختیار را به دست خویش گذاشت . [نهج البلاغه]
ریاضتِ منِ شب تا سحر نشسته چه دانی؟ - در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم...
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
ریاضتِ منِ شب تا سحر نشسته چه دانی؟

مرضیه دانیالی :: جمعه 86/1/10 ساعت 1:21 صبح

 
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی

جهان و هر چه در آن است صورتند و تو جانی

بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد

تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی

تو پرده پیش گرفتی و ز اشتیاق جمالت

ز پرده ها به در افتاد رازهای نهانی

مرا مپرس که چونی، به هر صفت که تو خواهی

مرا مگو که چه نامی، به هر لقب که تو خواهی

من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم

تو می روی به سلامت سلام ما برسانی

(تقدیم به استاد عزیزم دکتر کوپال و به یاد آخرین جلسه ی کلاس غزلیات سعدی ترم گذشته)


تدبیر دوای درد ما کن()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

کار شب تار آخر شد
تأملی بر وجوه بلاغی در نثر آهنگین ابراهیم گلستان
[عناوین آرشیوشده]

درباره وبلاگ
ریاضتِ منِ شب تا سحر نشسته چه دانی؟ - در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم...
مرضیه دانیالی
در کوی تو ره نبود ره ما کردیم/ در آینه بلا نگه ما کردیم/ عیش خوش خویشتن تبه ما کردیم/ کس را گنهی نیست گنه ما کردیم

ریاضتِ منِ شب تا سحر نشسته چه دانی؟ - در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم...

بازدیدها
مجوع بازدیدها: 124404 بازدید

امروز: 10 بازدید

دیروز: 28 بازدید

پیش نوشته ها


سال 1390
سال 1389
سال 1388
سال1387
سال 1386

LOGO LISTS




در یاهو

یــــاهـو