سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند می فرماید : گفتگوی علمی در میان بندگانم دلهای مرده را حیات می بخشد؛ آن گاه که در آن به امر من برسند [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
تأملی بر وجوه بلاغی در نثر آهنگین ابراهیم گلستان - در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم...
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
تأملی بر وجوه بلاغی در نثر آهنگین ابراهیم گلستان

مرضیه دانیالی :: جمعه 90/2/9 ساعت 11:56 عصر

نویسندگان:

دکتر فرهاد طهماسبی/ استادیار دانشگاه

مرضیه دانیالی/ کارشناس ‌ارشد زبان و ادبیات فارسی 

منتشر شده در:

فصلنامه علمی-پژوهشی "پژوهش ادبی"، شماره شانزدهم، تهران، پاییز 1388 

چکیده: 

در این مقاله ابتدا به کوتاهی به معرفی ابراهیم گلستان و آثار و سبک او پرداخته شده است؛ سپس کوشش شده است، وجوه بلاغی نثر آهنگین وی با تکیه بر نمونه‌هایی از آثارش نشان داده شود؛ بدین منظور هنجارگریزی‌های سبکی او در زمینه‌هایی همچون جابه‌جایی صفت، فعل و ضمیر و تکرار، بهره‌گیری از آرایه‌ی تشخیص، جلوه‌های تصویری و نمایشی، ایجاز و فشرده‌گویی، طنز و کنایه، چندمعنایی، نمادپردازی و در نهایت رسیدن به نثری آهنگین و شاعرانه بررسی شده است. در پایان، مباحث مطرح شده، جمع‌بندی و نتیجه‌گیری شده است.

کلید واژه‌ها: نثر آهنگین، زبان مجازی، جابه‌جایی، جلوه‌های تصویری، چندمعنایی، نمادپردازی

الف) درآمد:

"ابراهیم گلستان در 1301 در شیراز متولد شد. پدرش مدیر روزنامة گلستان در شیراز بود. در 1320 به تهران می‌آید و وارد دانشکدة حقوق می‌شود اما پس از مدتی تحصیل را نیمه‌کاره رها می‌کند و جذب فعالیت‌های سیاسی می‌شود... پس از مدتی از فعالیت‌های سیاسی دست می‌کشد و به کار خبری و عکاسی و فیلم‌برداری برای شبکه‌های تلویزیونی بین‌المللی و آژانس‌های خبری می‌پردازد." (جاهد،1385: 15-16)

اولین اثر گلستان در حوزة داستان‌نویسی، داستان کوتاه «به دزدی رفته‌ها»ست که در سال 1328 همراه با پنج داستان دیگر در مجموعة «آذر، ماه آخر پاییز» به چاپ ‌رسید. او پس از وقفه‌ای هشت ساله، دومین مجموعة داستانی خود با عنوان «شکار سایه» را به خوانندگان عرضه کرد.

در سال‌های 1346 و 1348 به ترتیب مجموعه‌های «جوی و دیوار و تشنه» و «مدّ و مه» را چاپ کرد و داستان بلند «اسرار گنج درّة جنّی» را از روی فیلمی به همین نام که توسط خود او ساخته شده بود در سال 1353 منتشر کرد.

آخرین اثر داستانی گلستان تا کنون، کتاب «خروس» است که در سال‌های 1348 و 1349 آن‌‌را نوشته و در 1384 برای اولین بار و پس از چاپ اول کتاب در لندن و نیوجرسی، در ایران به چاپ رسیده است.

او با کتاب «زندگی خوش و کوتاه فرنسیس مکومبر» به معرفی و ترجمه‌ی چند داستان ارنست همینگوی پرداخت، ترجمه‌ی «کشتی شکسته‌ها» و «هکلبری فین» و نمایشنامه‌ای از برنارد شا با عنوان «دون ژوان در جهنم» از دیگر آثار او به شمار می‌روند.

در مجموعه داستان‌های «آذر، ماه آخر پاییز» (1328) و «شکار سایه» (1334)، توصیف‌ها غنی و متمایل به شعر اما کشدار و طولانی است؛ نثر آهنگین و سبک ویژه‌ی ابراهیم گلستان در «جوی و دیوار و تشنه» (1346) و «مدّ و مه» (1348) تجلی می‌یابد.

نثر ابراهیم گلستان در این دو مجموعه نثری ادبی است؛ نثر ادبی مبتنی بر زبان مجازی است، زبان مجازی در ذات خود ساخت‌شکن است، ابتدا با ایجاد جابه‌جایی و جانشینیِ عناصر، معنای متفاوتی را پیشنهاد می‌کند، سپس "ناسازگاری عناصر با بافت امکان قطعیت معنای پیشنهادی را سلب و رسیدن به معنای قطعی را انکار می‌کند."(فتوحی،1387 :110)

زبان مجازیِ نثر ادبی در روند حرکتِ عادی زبان درنگ و وقفه ایجاد می‌کند؛ ابهام‌آفرین و چندلایه است، خواننده را میان معنای اولیه و معنای مجازی دچار حالت تعلیق می‌کند.

"نثر نوشتاری یا نثر ادبی، نثری است که در آن نویسنده با دقت بسیار به انتخاب کلمات فصیح و خوش‌آهنگ و فاخر می‌پردازد، ترکیب‌های تازه می‌سازد و شیوه‌ی ادیبانه انتخاب می‌کند. در بسیاری موارد، این شیوه‌ی بیان، رنگ و صورتی باستان‌گرایانه به خود می‌گیرد و به‌خصوص از جهت ترتیب اجزای جمله و کاربرد ضمایر به شیوه گذشتگان گرایش دارد."(میرصادقی، واژه‌نامه هنر داستان‌نویسی، 1377: 107)

ابراهیم گلستان با استفاده از این نوع نثر و توجه به ساختمان داستان، خود را به عنوان نویسنده‌ای ساختارگرا معرفی کرده است. قرار دادن کلمات در محور هم‌نشینی با توجه به وزنِ جمله در بیشتر آثارش و به‌ویژه در مجموعه‌ی «مدّ و مه»، (در دو داستان اول این مجموعه) و در داستان‌های کوتاه «تب عصیان»، «میان دیروز و فردا» از مجموعة «آذر، ماه آخر پاییز»، «مردی که افتاد» از مجموعه‌ی «شکار سایه» و داستان‌های بلند «اسرار گنج درّة جنّی» و «خروس» دیده می‌شود.

داستان معاصر در صد سال گذشته با گرایش به ساده‌گویی و استفاده از نثری روان و نزدیک به گفتار با اقبال عمومی مواجه شد، نویسندگانی چون؛ صادق هدایت، بزرگ علوی، صادق چوبک و... در کنار نثری ساده، و با توجه به فضای اجتماعی در آثارشان، به ارزش و اعتبار داستان‌نویسی بیش از گذشته افزودند. در این میان جلال آل‌احمد و ابراهیم گلستان جزء نویسندگان صاحب سبکی هستند که در عین نوگرایی بیش از دیگران بر نثری متکی به لحن انشای قدیمی ایران تأکید داشتند.

گلستان با تکیه بر اندوخته‌های گران‌سنگ خود از ادبیات کهن، دست به خلق آثار داستانی ساختمند زد. او با گرایش به نثر آهنگین و ادبی با توجه به ساختِ متن، خود را نویسنده‌ای صاحب‌ سبک و در عین حال نوگرا معرفی کرد. "در حقیقت او اولین کسی بود که اذهان دست‌اندرکاران را متوجه داستان‌نویسان معاصر آمریکا کرد."(حقوقی،1382: 50)

از عهد ارسطو آرایه‌های ادبی را به دو دسته‌ی لفظی و معنوی طبقه‌بندی می‌کنند؛ در میان آرایه‌های لفظی، آرایه‌هایی که ایجاد موسیقی و لذت شنیداری می‌کنند(سجع، جناس و...)، هنرمندانه‌ترند و در میان آرایه‌های معنوی، آرایه‌های تداعی‌گر ارزش هنری بیشتری دارند(تناسب، ایهام، تلمیح و...) (شفیعی کدکنی،1353 :47 -77) و اگر هنرمندی بتواند در متن کیفیات موسیقایی و تداعی‌گرانه را بپرورد، هم بر غنای متن ادبی و هم بر درگیری و تنش میان خواننده و متن می‌افزاید و از این رهگذر لذت متن افزایش می‌یابد.

  ب) وجوه بلاغی نثر آهنگین ابراهیم گلستان:

"ویژگی‌های زبانی مکتب داستان‌نویسی جنوب ایران را – ابراهیم گلستان نیز از نویسندگان برجسته‌ی این مکتب به شمار می‌آید- این‌گونه بر شمرده‌اند: «کاستن از حجم طولی جملات با اکتفا به حداقل‌ها در ارکان جمله‌ها، حذف شماری از وابسته‌های حرفی، وصفی، اضافی و قیدی، تبدیل بسیاری از این وابسته‌های اصلی به جملات مستقل، متغیر کردن سازه‌های درونی جمله‌ها، پرهیز از واژگان و اصطلاحات رسمی و ادبی، همسویی کلی و کامل لحن روایت با بافت گفت‌وگوها.»"(شیری، 1387: 227)

نثرِ آهنگین ابراهیم گلستان کوششی است در جهت درهم تنیدن کیفیات موسیقایی و تداعی‌گرانه، در بافت و ساختار نوشته‌هایش؛ در بخش‌هایی که در پی می‌آید کوشش می‌شود وجوه بلاغی نثر آهنگین ابراهیم گلستان نشان داده شود.

 1-  جابه‌جایی‌ها:

گلستان با استفاده از جابه‌جایی فعل، ضمیر، صفت و... دست به هنجارگریزی زده و این هنجارگریزی در خدمت ایجاد بلاغت و افزایش کیفیت آهنگ نثر بوده است.

"بعد شنید، دخترش با گام‌های چهارساله می‌رسد."(جوی و دیوار و تشنه: 56) (جابه‌جایی صفت؛ چهارساله صفت دختر است اما به گام‌ها داده شده است.)

"در آسمان یک باز، با بال‌های بی‌جنبش، گسترده مانده بود."(همان: 223) (جابه‌جایی صفت؛ گستردگی، صفت بال‌هاست که می‌توان برای آسمان نیز قائل شد. همین‌طور قرار دادن این صفت در جمله با وجود کلمه‌ی «باز» شکل ظاهری صحنه را ترسیم کرده است.)

"می‌رفت پشت تیغه و می‌شد سقط فروش."(مدّ و مه: 11) (جابه‌جایی فعل در این جمله، در خدمت موسیقی کلام بوده و با افزایش کیفیت بلاغی جمله بر ساخت توصیفی و شاعرانه‌ی آن افزوده است.)

"رفتم به دنبالش."(همان: 27) (جابه‌جایی فعل جمله در ایجاد موسیقی کلام مؤثر است.)

"من چند هفته بعد تبِ نوبه‌ام گرفت."(همان: 29) (جمله به صورت «من چند هفته بعد تب نوبه گرفتم» بوده که با جابه‌جایی ضمیر به موسیقی کلام افزوده شده است.)

 2-  تکرار حروف و کلمات و آوردن افعال پیاپی:

"تکرار در زیباشناسیِ هنر از مسائل اساسی است. کورسوی ستاره‌ها، بال‌زدن پرندگان به سبب تکرار و تناسب است که زیباست. صداهای غیرموسیقایی و نامنظم را که در آن تناوب و تکرار نیست باعث شکنجه روح می‌دانند حال آنکه صدای قطرات باران که متناوباً تکرار می‌شود، آرام‌بخش است. قافیه و ردیف در شعر فارسی تکرار است. انواع تکرار چه در شعر قدیم و چه در شعر نو دیده می‌شود و اصولاً تکرار را باید یکی از مختصات سبک ادبی قلمداد کرد."(شمیسا، 1368: 63)

گلستان با تکرار حروف، ایجاد تسلسل و پیوستگی بین ارکان جمله‌های مختلف کرده و بر موسیقی کلام و طنین آن افزوده است. تکرار کلمات و آوردن افعال پیاپی نیز هنرمندانه به کار رفته و ایجاد فاصله‌ی معنایی کرده است. 

"دو ماهی بزرگ نبودند؛ با هم بودند. اکنون سرهایشان کنار هم بود و دمهایشان از هم جدا. دور بودند. ناگهان جنبیدند و رو به بالا رفتند و میان راه چرخیدند.... باز از هم جدا شدند و لولیدند و رفتند و آمدند."(جوی و دیوار و تشنه:85) (تکرار حروف و آوردن افعال پیاپی)

"خر ترسید، رم کرد، من افتادم."(مدّ و مه:12) (با ایجاد فاصله‌ی معنایی، فضای شاعرانه حاکم شده است.)

"هر وقت خانه، حاجتی، چیزی داشت می‌رفت، می‌خرید، می‌آورد."(همان:11)

"وقتی که رفت، رفت. وقتی که رفت، مرد. اول نمرد، اول رفت. وقتی که رفت، مرد."(همان:131)

"یک لکه‌ تخته‌ی در، خرد شد ولی، در بود، و بسته بود، و انگار هیچ اتفاق نیفتاده بود."(همان:155)

 3-  تشخیص:

"در استعاره‌ی مکنیه‌ی تخییلیه، مشبهٌ‌به که ذکر نمی‌شود در غالب موارد انسان است: دست روزگار. غربیان به این نوع، Personification   می‌گویند که در عربی و فارسی به تشخیص ترجمه شده است و می‌توان به آن انسان‌وارگی یا استعاره‌ی انسان‌مدار یا انسانواره یا جاندارپنداری یا جاندارانگاری و نظایر آن نیز گفت."(شمیسا، 1378: 64)

"... تا راه با رده‌ درخت‌های خود خانه‌ها را رها کرد و روی تپه‌ها افتاد."(جوی و دیوار و تشنه:36) (به راه شخصیت داده شده است.)

"ظهر تیر بود و باغ از بلوغ مست."(همان:217) (با مستی و بلوغ، به باغ شخصیت داده است.)

"مِه ما را گرفته بود و ما مست ارتفاع."(همان:224) (گرفتن را به مِه نسبت داده است.)

"تابستان تمام بود و من خوب می‌شدم. تب رفته بود و لرز نمی‌آمد."(مدّ و مه:31) (رفتن و نیامدن مختص انسان است که اینجا به تب و لرز داده شده است.)

"مهتاب رفته بود، و پشت شیشه‌ها تنها سیاهی میانه‌ی شب بود."(همان:120) (رفتن مهتاب و پشت پنجره بودن سیاهی نیمه شب، هر دو با استفاده از صنعت تشخیص در جمله آمده است.)

"شط مرده است."(همان:167) (مردن صفت جانداران است که در این جمله به شط نسبت داده شده است.)

"دریا که مادر برف است."(همان:167) (با مادر بودن دریا و فرزندیِ برف، هم به دریا و هم به برف جان ‌بخشیده است.)

  4-  جلوه‌های تصویری و تمایلات نمایشی- سینمایی:

با توجه به اینکه گلستان سینماگر بوده و در حوزه‌ی ادبیات نمایشی کار کرده طبعاً از دانسته‌هایش در زمینه‌ی ادبیات نمایشی در مسیر آفرینش ادبی از برخی جلوه‌های تصویری به‌ویژه بازگشت به گذشته (Flashback  ) استفاده کرده است.

"از کنار پنجه‌هایِ ریخته‌یِ چنارها گذشتیم."(جوی و دیوار و تشنه:36) (این جمله جلوه‌ی تصویری دارد.)

"یک روز عصر وقتی که روی تخت میان خرند، بی‌حال و منگ به آوازِ چرخ چاه گوش می‌دادم..."(مدّ و مه:29) (اگر خواننده دقت کند هم بی‌حالی شخصیت و هم صدای رها شدن چرخ چاه دیده و شنیده می‌شود.)

"... عکسشان در آب می‌لرزید."(همان:30) (نویسنده تصویر لرزش آب و همین‌طور لرزش انعکاس تصویر شخصیت‌ها را به تصویر کشیده است.)

"گاهی دری نمانده بود، و از دور آستانه‌ها جز یک ردیف حفره‌ی خالی نبود. در خانه‌ها گاهی در گوشه‌ای هنوز، کسی زندگی می‌کرد. گاهی کنار حوض فرو رفته‌ای، زنی سرگرم شستن بود."(همان:31) (تصویر سینمایی گذرای گویایی از وضعیت پیش آمده است، انگار دوربین با نشان دادن آنچه گذشته، فضایی را به نمایش می‌گذارد. ویرانی و در عین حال نمایش رگه‌هایی از حیات به تصویر درآمده است.)

"ما، در میان جفتک و قیقاج، رفتیم زیر چرخ. ما، در کنار گود، تماشای توپ می‌کردیم وقتی که مَشکمان از میخ آسیب دیده بود، دوغمان می‌رفت. این پشته بار خشک پف‌آلود آتش گرفت، و بچه‌‌های بازیگوش از پیش ما رفتند تا خیرخواهان مصلحت‌اندیش، ما را به‌جای آب انداختند توی آب‌انبار..."(همان:163)

(نویسنده در این قسمت و به‌طور کلی در داستان «مدّ و مه» با استفاده از "شگرد بازگشت به گذشته(Flashback  ) که شگردی بیشتر سینمایی است؛"(داد،1371 :44) آنچه را که در گذشته و در طول داستان بر راوی و دیگر شخصیت‌ها گذشته به گونه‌ای اجمالی و فشرده، روایت کرده است و همه‌ی وقایع را در بخش‌های مختلفی به تصویر می‌کشد.)

ادامه...


تدبیر دوای درد ما کن()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

کار شب تار آخر شد
تأملی بر وجوه بلاغی در نثر آهنگین ابراهیم گلستان
[عناوین آرشیوشده]

درباره وبلاگ
تأملی بر وجوه بلاغی در نثر آهنگین ابراهیم گلستان - در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم...
مرضیه دانیالی
در کوی تو ره نبود ره ما کردیم/ در آینه بلا نگه ما کردیم/ عیش خوش خویشتن تبه ما کردیم/ کس را گنهی نیست گنه ما کردیم

تأملی بر وجوه بلاغی در نثر آهنگین ابراهیم گلستان - در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم...

بازدیدها
مجوع بازدیدها: 124208 بازدید

امروز: 5 بازدید

دیروز: 4 بازدید

پیش نوشته ها


سال 1390
سال 1389
سال 1388
سال1387
سال 1386

LOGO LISTS




در یاهو

یــــاهـو