سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چون از کارى ترسى بدان درشو ، که خود را سخت پاییدن دشوارتر تا در نشدن در کار و ترسیدن . [نهج البلاغه]
یا خیر المستأنسین! - در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم...
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
یا خیر المستأنسین!

مرضیه دانیالی :: دوشنبه 86/11/22 ساعت 2:3 صبح

وقتی از کربلا اومد یه انگشتر عقیق درشت و خوشگل دستش بود که بدجور توجهمو به خودش جلب کرد، اول فکر کردم تحفه ی سفر زیارته اما خودش گفت: چون به نیابت از حسن رفتم، از خونه انگشترشو دستم کردم تا نائب الزیاره بودنم کامل شه.... مطمئناً یکسال و اندی پیش گمان نمی کرد قراره به نیابت از او و نه با او بره زیارت و حالا خدا می دونه چه حالی داره و اون زیارت چه زیارتی شده.... با اینکه خیلی وقت نیست از مرگ پسرش می گذره اما صبر و استقامتش تحسین برانگیزه. و برای من سؤال که چه نیرویی می تونه قلب انسان رو در مقابل غم از دست دادن چنین عزیزانی تسکین بده و آخرِ این راه هم مثل همیشه به تو ختم می شه که تو کاشف الغمّی و قادر.


حرف دل:

یا خیر المستأنسین! اگر عزیزانی به ما میدی و به واسطه ی اعجازِ الّف بین قلوب مهرشونو به دلمون میندازی وقتیم که بنا بر مفارقتست و جدایی، خودت وسایل تحمل و صبر بی دوست بسر کردن رو به ما بده که یاری تو تنها مایه ی استظهار ماست.....

 

 


تدبیر دوای درد ما کن()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

کار شب تار آخر شد
تأملی بر وجوه بلاغی در نثر آهنگین ابراهیم گلستان
[عناوین آرشیوشده]

درباره وبلاگ
یا خیر المستأنسین! - در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم...
مرضیه دانیالی
در کوی تو ره نبود ره ما کردیم/ در آینه بلا نگه ما کردیم/ عیش خوش خویشتن تبه ما کردیم/ کس را گنهی نیست گنه ما کردیم

یا خیر المستأنسین! - در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم...

بازدیدها
مجوع بازدیدها: 124233 بازدید

امروز: 9 بازدید

دیروز: 7 بازدید

پیش نوشته ها


سال 1390
سال 1389
سال 1388
سال1387
سال 1386

LOGO LISTS




در یاهو

یــــاهـو