مرضیه دانیالی ::
سه شنبه 86/9/27 ساعت 11:27 عصر
با دو قبله در ره توحید نتوان رفت راست
یا رضای دوست باید یا هوای خویشتن
از روی ظاهر قصه ی ذبح معلوم است و معروف، و از روی باطن به لسان اشارت مر ابراهیم را گفتند: «به تیغ صدق، دل خود را از فرزند ببر.» خلیل فرمان بشنید، به تیغ صدق دل خود را از فرزند ببرید، مهر اسمعیلی از دل خود جدا کرد
هجرتُ الخلقَ طُرّاً فی هواکا واَیتمتُ الولیدَلکی اراکا(1)
«إذ قالَ لهُ رَبُّهُ أسلِمْ قالَ أسلَمتُ لِرَبِّ العالمین»(2) آنگه که الله ابراهیم را گفت گردن نه و کار به من سپار و خویشتن فرا من ده. چون خلیل در روش(3) آمد از حضرتِ عزّت فرمان آمد که یا ابراهیم هر که ما را خواهد جمله باید که ما را بود، تا شظیّه ای(4) از مرادات بشری و معارضات نفسی با تو مانده است از رنجِ کوشش به آسایشِ کشش نرسی.
دل را تـو به نـار عاشقی بریان کن وانــگاه نـظـر ز دل بـه سـوی جـان کـن
گر زانک به راه پیشت آید معشوق این جمله(5) به پیش پای او قربان کن
********
(کشف الاسرار و عدة الابرار، رشید الدین ابوالفضل میبدی
تفسیر سوره ی بقره، آیه ی 131)
1. در عشق تو از همه ی مردم دوری گزیدم و فرزندم را یتیم گردانیدم باشد که تو را ببینم.
2. بقره/131. آنگاه که خداوند فرمود: ای ابراهیم! سر به فرمان فرود آر. عرض کرد: مطیع فرمانم.
3. راه عرفان و عشق خدا رفتن
4. ذره ای
5. این جمله= تمام این ها را
تدبیر دوای درد ما کن()