آن که دورى سفر را یاد آرد ، خود را براى آن آماده دارد . [نهج البلاغه]
راز عشق از دل تراوش می کند بی اختیار... - در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم...
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
راز عشق از دل تراوش می کند بی اختیار...

مرضیه دانیالی :: پنج شنبه 87/3/2 ساعت 8:15 صبح


سحر بود و هوا هنوز تاریک. یه صدای روح نواز منو به بیداری دعوت می کرد یه صدای دل نشین که لحظه به لحظه اوج می گرفت، تو اون خلسه ی پیش از هشیاری صدای آشنایی به گوش می رسید: خوشتر از دوران عشق ایام نیست/ بامداد عاشقان را شام نیست/ مطربان رفتند و صوفی در سماع/ عشق را آغاز هست انجام نیست/ از هزاران در یکی گیرد سماع/ زانکه هر کس محرم پیغام نیست...  آخ که چه آغازی داشت امروز! مدتها بود این جوری از خواب بیدار نشده بودم و عجب حس قشنگیه حس عاشقی.......

از خواهرم ممنونم که این موسیقی رو برای زنگ صبحگاهی گوشیش انتخاب کرده


تدبیر دوای درد ما کن()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

کار شب تار آخر شد
تأملی بر وجوه بلاغی در نثر آهنگین ابراهیم گلستان
[عناوین آرشیوشده]

درباره وبلاگ
راز عشق از دل تراوش می کند بی اختیار... - در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم...
مرضیه دانیالی
در کوی تو ره نبود ره ما کردیم/ در آینه بلا نگه ما کردیم/ عیش خوش خویشتن تبه ما کردیم/ کس را گنهی نیست گنه ما کردیم

راز عشق از دل تراوش می کند بی اختیار... - در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم...

بازدیدها
مجوع بازدیدها: 126861 بازدید

امروز: 6 بازدید

دیروز: 6 بازدید

پیش نوشته ها


سال 1390
سال 1389
سال 1388
سال1387
سال 1386

LOGO LISTS




در یاهو

یــــاهـو