مرضیه دانیالی ::
جمعه 86/5/12 ساعت 3:2 عصر
هنوز هیچی نشده دلم هواشو کرده، از یکشنبه تا امروز فقط 6 روز گذشته اما انگار صد ساله که ندیدمش... هفته ی پیش که داشتن می بردنش بیمارستان فکرشم نمی کردم دیگه برنگرده......... اما واقعاً دیگه برنگشت!!!! چقدر جاش خالیه... وقتی داشتن آمادش می کردن باورم نمی شد اونی که اونجا خوابیده همون پدربزرگیه که همه ی دلخوشیش خنده های ما بود. هر وقت همه ی بچه ها تو خونش جمع می شدیم بالای سفره می نشست و با دقت یکی یکیمونو از نگاهش میگذروند، نمی شه تصورشو کرد که چه حظی از تماشای میوه های عمرش می برد حالا همون میوه های عمر دور بدن بی جونش جمع شده بودیم تا بدرقش کنیم اما آیا واقعاً آماده ی این سفر بود؟؟؟؟ تنها کاری که می تونیم بکنیم دعا برای آمرزش و راحتیشه.
خداش بیامرزد.
تدبیر دوای درد ما کن()