مرضیه دانیالی ::
دوشنبه 86/4/25 ساعت 12:1 صبح
ناظم حکمت در نوامبر سال 1901 در ترکیه متولد شد و با سرودن اشعار مختلف به زبان ترکی با نام شاعر انقلابی در سطح دنیا شناخته شد... او در سال 1963 پس از تحمل سالها تبعید، بهعلت حملهی قلبی در مسکو درگذشت و در آرامگاه معروف "نورودویچ" مسکو به خاک سپرده شد.
برخی معتقدند که او تحت تأثیر شاعران شوروی سابق مانند مایاکوفسکی بوده است. از برجستهترین آثار ناظم حکمت می توان به «شیرین و فرهاد»، «چشماندازهای انسانی از کشورم»، «حماسهی جنگ استقلال»، «نامههایی به تارانتا بابو»، «جمجمه» و «مرد فراموششده» اشاره کرد.
تا کنون مترجمان بزرگی به برگرداندن اشعار وی مبادرت ورزیدند که از آن میان ترجمه های احمد پوری مترجم بنام کشورمان که نام او قرین با پابلو نرودا، آنا آخماتوا، ژودیس و جیمز فین گارنر است خواندنیست.
این هم شعر مورد علاقه ی من از ناظم حکمت که علاوه بر ارائه ی تصاویر زیبا بار معنایی عمیقی به همراه دارد:
روشنائی پیش می آید
و مرا در بر می گیرد
دنیا زیباست
و دستانم از اشتیاق سرشار
نگاه از درختان بر نمی گیرم
که سبزند و بار آرزو دارند
راه آفتاب از لابلای دیوارها می گذرد
پشت پنجره ی درمانگاه نشسته ام
بوی دارو رخت بربسته
میخک ها جائی شکفته اند
می دانم.
اسارت مسئله ای نیست
ببین!
مسئله اینست که تسلیم نشوی.
(ناظم حکمت ــ 1948/ درمانگاه زندان)
تدبیر دوای درد ما کن()