مرضیه دانیالی ::
یکشنبه 86/2/9 ساعت 1:44 صبح
بی سر،
خواب تو را می بینم
بی پر،
به بام تو می پرم
انگور سیاهم،
به بوی دهان تو
شراب می شوم.
سمندرِ تشنه ای که زیر شعله
چشمه ی آب جسته، منم
نوروز منی تو
با جانِ نوخریده به دیدارت می دوم
شکوفه های توام
به شور میوه شدن در هوای تو پر می کشم
تو!
طلسم آب شده در هوا!
شش های مرا تسخیر کرده ای
پرنده های توام
باروت توام
در دهان تفنگم بگذار
و پرنده های پرستارت را صید کن
ساق نازک تاک
به شوق بوسه های تو بر زانو راست می شود
صدف ها کورند
تو شناور آب هایی
به حسرت باران ها پلک می زنند
کورند بادها
اینجایی تو، آشیان عقابان را می جویند
ساعت برای لحظه شماریِ دیدار توست
عقربه ها کاردهای تکه تکه کننده ی انتظارند
ای لرزه های لحظه ی موعود!
ای انتظار شادمانه ی پایان تن!
شیرازه ی نخست دواوین شمس!
شعرهای من اینک که مثل ریشه پراکنده است
شیرازه های من اینک که پرکنده پراکنده است.
انگشت سلیمان!
دیوان مرا هم ببند.
*****
این شعر از مجموعه ی ملّاح خیابان ها، اثر به چاپ نرسیده ی نویسنده ی تاریخ تحلیلی شعر معاصر(استاد شمس لنگرودی) است که امروز در جمع دانشجویان و در مراسمی که به مناسبت نکوداشت ایشون برگزار کرده بودیم خوندند و بعد از اتمام شعر البته نه فقط این شعر برای مدت طولانی تنها صدایی که شنیده می شد صدای تشویق حضار بود که انگار هیچکس دلش نمی خواست قطع بشه...
تدبیر دوای درد ما کن()